امیرطاهاامیرطاها، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره

قصر خاطرات امیرطاها

اولین تابستون خیلی گرم امیرطاها

سلام امیرطاهای خوشگل من (و سلام من و امیرطاها به خواننده‌های مهربون وبلاگمون) امیرطاهای عسلم اولین ماه ِ اولین تابستون ِ زندگیت داره تموم میشه روزهای خیلی خیلی خیلی گرمی رو پشت سر گذاشتی دمای هوای تبریز تا 40 درجه رسید ولی تو درعین حال سرما خورده بودی و تب شدید و آبریزش بینی داشتی الهی فدات بشم که خیلی اذیت شدی و داری میشی چون 12 روزه هنوز حالت بهتر نشده و آبریزش بینی و خلط خیلی اذیتت میکنه خب دیگه چه میشه کرد مَرد شدن سخته گلم نمیخوام زیاد حرف بزنم (تا از خوندن خسته نشی یه وقت) و بلافاصله میرم سراغ عکسها و توضیحات لازم رو تو خود عکس ها میدم فقط اینو بگم که مامان نسرین گَل گَل (بیا بیا) و دست دادن رو یادت داده ...
30 تير 1393
5293 10 19 ادامه مطلب

عکسهای خرداد ماه1393

سلام امیرطاهای عزیزدل مامان فدای لحظه لحظه بزرگ شدنت بشم من مامانی راستشو بخوای اصلا دلم نمیخواد بزرگ بشی از بس که اینقدری بودنتو دوست دارم ، دلم میخواد همیشه همینطوری بمونی وقتی بغلت میکنم و میبوسمت اونقدر انرژی میگیرم و سرخوش میشم که حد و اندازه نداره ولی شدنی نیست که، شماهم باید بزرگ بشی و بری دنبال زندگی و خوشبختی خودت پس از این روزهای شیرین کوچیک و ناز بودنت نهایت لذت رو میبرم و برای لحظه لحظه ی موفقیت و خوشبختی و شادی ِ آینده ت دعا میکنم فقط مامانی خواهش میکنم بزرگ شدی فراموشم نکنژ ... امروز 11 تیرماه سال 1393، شما 145 روزه هستی غلت زدن رو کامل یاد گرفتی و بعضی وقتا که خیلی سرحالی دو یا سه دور پشت سرهم غلت...
11 تير 1393
1637 10 18 ادامه مطلب
1